گلبرگی از همه چیز و همه جا
گلبرگی از همه چیز و همه جا

گلبرگی از همه چیز و همه جا

گلبرگ

زندگی


زندگی

زندگی را یادمان ندادند
نگفتند....
کسی که می‌خنده، بی‌غم نیست!
کسی که سکوت می‌کنه، لال نیست!
کسی که بهت دست می‌ده، دوست نیست!
کسی که می‌بوستت،عاشقت نیست!
یادمان ندادند، زود قضاوت نکنیم....!!



گوسفندها فکر می‌کنند که چوپان دوست‌شان دارد اما نمی‌دانند که چوپان دوست صمیمی قصاب است...


همیشه
از گرما مینالیم از سرما فرار میکنیم!
درجمع،از شلوغی کلافه می‌شویم و در خلوت،از تنهایی بغض می‌کنیم!
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و اخر هفته هم بی‌حوصله تقصیر غروب جمعه است و بس!
همیشه در انتظار به پایان رسیدن روزهایی هستیم که بهترین روزهای زندگی‌مان را تشکیل می‌دهند:
مدرسه....
دانشگاه....
کار....
حتی در سفر همواره به مقصد می‌اندیشیم بدون لذت از مسیر!
غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که می‌خواستیم بگذرند

 


آیا مشکل ما در فهم زندگیست؟؟؟
خیر
ما
"لذت بردن را یاد نگرفته‌ایم"
به دنبال خوشبختی در بیرون از ذهنمان میگردیم
بیایید به هم بیاموزیم از لحظاتمون لذت ببریم

 

 

خیلی‌ها برای لذت بردن از زندگی ، گذشته‌ی خود را رها می‌کنند و می‌گویند: امروز انگار نخستین روز عمر منه!
اما من ترجیح می‌دهم که بگویم امروز آخرین روز از زندگی منه و می‌خواهم از لحظه‌لحظه‌ی آن استفاده کنم گویی که فردایی در کار نیست ...



فریب مشابهت روز و شب ها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمی‌شود ...


آینده کتابی‌ست که امروز می‌نویسی!
چیزی بنویس که در آینده از خواندن آن لذت ببری ...




فردا یک راز است برایش برنامه‌ریزی کن اما نگران نباش.
دیروز یک خاطره بود لطفاً حسرتش را نخور.
ولی امروز یک هدیه است. پس قدرش را بدان.

 

خوشبختی ما در سه جمله است: تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا
ولی حیف که ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم :

حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا

 

ویژگی های معلم خوب


ویژگی های معلم خوب
پدیدآور: ابراهیم زاده،راضیه،


به طور کلی، برای معلمان، دو نقش یا دو وظیفه منظور گردیده است. نخستین وظیفه آنان، مسئولیتی است که در برابر فرهنگ جامعه خود بر عهده گرفته اند و دیگر، وظیفه ای که در قبال شاگردان پذیرفته اند. این دو وظیفه اغلب همزمان با یکدیگر انجام می گیرد.

 ارسطو می گوید: افتخار کسانی که به کودکان تعلیم می دهند، بیش از کسانی است که آنها را به وجود می آورند.[1] معلم و دانش آموز، دو رکن اساسی آموزش و پرورش هستند. آموزش و تدریس، کاری بسیار ظریف و حساس است و هر کسی که سواد یا معلوماتی در زمینه خاصی کسب کرده است، نمی تواند معلم موفقی باشد. پس معلم شایسته، کسی نیست که در یک دبستان یا دبیرستان تدریس می کند، بلکه می تواند هر فرد واجد شرایطی باشد که در حوزه تربیتی فعالیت کرده و می خواهد در کار تدریس و فن آموختن، موفقیت به دست آورد.[2]

نقش تربیتی معلم

 به طور کلی، برای معلمان، دو نقش یا دو وظیفه منظور گردیده است. نخستین وظیفه آنان، مسئولیتی است که در برابر فرهنگ جامعه خود بر عهده گرفته اند و دیگر، وظیفه ای که در قبال شاگردان پذیرفته اند. این دو وظیفه اغلب همزمان با یکدیگر انجام می گیرد.

نقش معلم نسبت به فرهنگ

 منظور از فرهنگ، طرز زندگی معمول یا میراث اجتماعی مردم است و محصول هرگونه تجربه های انسانی است که در پرتو آن، گروهی از مردم به راه و رسم زندگی خود ادامه می دهند. یکی از وظیفه های هر معلمی، انتقال بخشی از ویژگی های فرهنگ ملت خود، به نسل جوان جامعه است که مورد تأیید اکثر مردم قرار گرفته باشد. اما باید توجه داشت آموزش و پرورشی که فقط به حفظ دستاوردهای گذشته و فرهنگ موجود بپردازد، نمی تواند پویا، مترقی و متحول به شمار آید. بنابراین، ممکن است برای معلم چهار وضع یا حالت پیش آید:

یک. نفی فرهنگ موجود: معلمانی که میراث فرهنگ ملی را نادیده می انگارند، آن را عامل عقب ماندگی می شمارند و معتقدند که چنین فرهنگی برخلاف طبیعت، آزادی و آرزوهای بشری است و پیروی از آداب و رسوم آن، نادرست و ابلهانه است. بدین جهت، می کوشند شاگردان خود را از تعلق به چنین فرهنگی نومید و دلسرد نمایند.

دو. طرح فرهنگ نو: چون این دسته از معلمان، افرادی نوگرا و تجدد طلبند، به طرح و ایجاد فرهنگ آرمانی و متعالی خود، دست می زنند. برای اجرای این منظور به شاگردان خود، نگرش ها، ارزش ها و معلوماتی را می آموزند که سبب حرکت آنان به سوی آرمان های آنان می گردد.

سه. حفظ فرهنگ موجود: گروه دیگری از معلمان، خود را حامی و پشتیبان فرهنگ جامعه خود می شمارند و برای ارزش ها، اعتقادها، دانش های ملی و میهنی، اهمیت فراوانی قایلند. فرهنگ موجود را، آن گونه که هست، ارج می نهند، به تجلیل و ستایش نقاط مثبت آن می پردازند و می کوشند آن را بی کم و کاست، به نسل های بعدی تحویل دهند.

چهار. اصلاح فرهنگ موجود: این دسته از معلمان بدون دلیل منطقی، به نفی و تغییر یا حفظ فرهنگ، کوشش نمی کنند، بلکه آن را مورد ارزیابی دقیق قرار می دهند. جنبه های مثبت و منفی، سودمند و زیان آور آن را مشخص کرده و سعی می کنند، تضادهایی که در فرهنگ وجود دارد، روشن سازند و راه حل احتمالی آنها را بیابند تا از صدمه زدن به معیارهای ارزشمند آن جلوگیری کنند.

وظایف معلم در قبال موفقیت دانش آموزان

 معلمان خوب، در تضمین موفقیت و پیشرفت شاگردان خود، وظیفه مهمی بر عهده دارند و قبل از هر شرطی لازم است دو پیش نیاز زیر را دارا باشند.

یک. علاقه به تدریس: پژوهشگران، عشق و علاقه به تدریس را، نخستین پیش نیاز هنر معلمی دانسته اند و این نباید به آن معنا باشد که معلمی شغل شریف و مورد احترام مردم است، بلکه بدان سبب که، تا کسی به کار تدریس علاقمند نباشد، نمی تواند در موفقیت شاگردان نایل آید.

دو. توانایی ایجاد علاقه در شاگردان: تنها علاقه خود معلم به موضوع درسی، کافی نیست، معلم باید بتواند این علاقه را در شاگردان خود نیز ایجاد کند. تدریس خوب و مؤثر نیاز به مهارت دارد و این هنگامی حاصل می شود که معلم نشان دهد، هم به شغل خود و هم به کار تدریس علاقمند است. معلمانی که به درس علاقه دارند، اما نسبت به شاگردان خود، بی تفاوت هستند، کلاسشان اغلب سرد و کسل کننده جلوه می کند.[3]

عوامل مؤثر در کارآیی معلم

بومی بودن: اینکه معلم متعلق به همان منطقه مورد اشتغال باشد.

همزبانی: از نوعی عامل فرهنگی حکایت می کند، زیرا زبان از ارکان انسجام فرهنگی است.

اشتراک رأی: به هم نظر بودن و مشابهت آرا و عقاید معلم و شاگردان از لحاظ مذهبی، سیاسی، اخلاقی و. .. مربوط می شود و به طور کلی، یک عامل مثبت در کارآیی تدریس است، هر چند نباید الزاما معلم و شاگردان، هم رأی باشند.

نگرش شغلی: طرز تلقی از شغل خود یا خصوصیات دیگری از جمله رضایت یا عدم رضایت و بی تفاوتی را شامل می شود.

برنامه ریزی معلم: طرح تدریس و برنامه ریزی معلم از جلسه اول تا آخرین جلسه، امری مهم است و موجب افزایش کارآیی معلم می گردد.[4]

ویژگی های معلم از نظر جان دیویی

 جان دیویی، از فلاسفه تعلیم و تربیت در قرن اخیر، که معتقد است معلم خوب باید دارای ویژگی های زیر باشد:

معلم خوب، باید به تفاوت های فردی شاگردان خود، آگاهی داشته باشد.

معلم خوب، باید قدرت هدایت کلاس به سوی هدف های مشخص شده را داشته باشد.

معلم خوب، باید احساسات سلطه جویانه خود را کنترل کند.[5]

ویژگی های معلم خوب

 هرچند یک معلم خوب و موفق در موقعیت ها و محیط های مختلف، متفاوت است، با این حال، معلمان خوب به طور کلی، خصوصیات مشترکی دارند از قبیل:

علاقه به تدریس:

به این معنی که معلم باید به خود تدریس و موضوع مورد تدریس، علاقه داشته باشد.

ثبات عاطفی و روانی: معلم به عنوان یک رهبر و الگوی رفتاری باید در افکار و اعمالش ثبات داشته باشد و تحت تأثیر عواطف و هیجاناتش تصمیم گیری نکند، به طوری که دانش آموزان بتوانند به او اعتقاد و اطمینان داشته باشند.

ادامه به تحصیل:

 معلم کسی است که همیشه احساس نیاز به یادگیری و فراگیری مطالب تازه داشته باشد و مطالعات خود را پس از کسب مدرک تحصیلی متوقف نکند.

حس مهربانی و همدردی با دانش آموزان: معلم باید رفتارش به گونه ای باشد که دانش آموزان بتوانند، آزادانه ناراحتی ها و مشکلات خود را با او در میان بگذارند و مطمئن باشند به خاطر اشتباهات مرتکب شده، مورد انتقاد او واقع نخواهند شد.

روحیه همکاری:

 یک معلم خوب همیشه آماده همکاری با دیگر معلمان است، خصوصا اگر احساس کند که وجودش در این همکاری مؤثر و لازم است.

صبر و بردباری:

 یکی از خصوصیاتی که واقعا یک معلم خوب باید از آن برخوردار باشد، بردباری است. زیرا اصولا معلم با کودکان و نوجوانان سروکار دارد و این افراد به خاطر کمی سن و تجربه، گاهی رفتارهایی از خود بروز می دهند که اگر معلم بردباری کافی نداشته باشد، موجب ناراحتی خواهد شد.

رعایت انصاف در ارزشیابی ها: دانش آموزان به اظهار نظر معلم در مورد خود، خیلی اهمیت می دهند و چنانچه ارزشیابی معلم منصفانه نباشد، موجب کینه و دشمنی و در نتیجه دوری گزیدن برخی از دانش آموزان از معلم می گردد، که این حالات عاطفی، ثمرات بدی در پی خواهد داشت.

آشنایی با اصول روان شناسی: معلم باید علاوه بر داشتن تخصص در زمینه ای خاص که تدریس می نماید، با اصول کلی روان شناسی نیز باید آشنایی داشته باشد. چنانچه معلم با قوانین رشد، یادگیری، خصوصیات سنی گروه های مختلف و. .. آشنا باشد، خیلی از مسائل و مشکلات را می تواند به آسانی توجیه کرده و راه حل آنها را بیابد.

قدرت بیان:

 خوش صحبتی و قدرت بیان، یکی از عواملی است که در ایجاد رابطه با افراد، فوق العاده مؤثر است و معلم باید حتما از این نیرو برخوردار باشد. بسیاری از افراد، باسواد و مطلع هستند ولی در اظهار مطالب و تفهیم آن به دیگران، ناتوانند.

یک معلم خوب کسی است که مرتب از فعالیت های آموزشی که انجام می دهد، ارزشیابی به عمل آورد. یعنی با توجه به هدف های آموزشی و رفتاری که در آغاز شروع هر کلاس در نظر دارد، باید ببیند تا چه حد به این هدف ها دست یافته و تا چه حد توانسته در دل دانش آموزان نفوذ کند و مورد تأیید آنها واقع شود.

آراستگی ظاهر:

معلمی که در روز، چندین ساعت در برابر دانش آموزان کلاس ظاهر می شود، باید از نظر ظاهر کاملا آراسته، پاکیزه و منظم باشد.[6]

ویژگی های معلم در مورد پیشرفت تحصیلی دانش آموزان

 در زمینه اثربخشی فعالیت معلم، پژوهش هایی صورت گرفته است که براساس این پژوهش ها، ویژگی های زیر را فهرست کرده اند:

  1. ۱. استفاده متنوع از مطالب و روش های تدریس
  2. ۲. آموزش همراه با شور و شوق
  3. ۳. رفتار آموزشی مطابق با وظیفه و کار آموزشی
  4. ۴. پرهیز از عیب جویی و انتقادات تند و خشن
  5. ۵. استفاده بیشتر از سبک تدریس غیرمستقیم
  6. ۶. تأکید بیشتر بر محتوای آموزشی.[7]
  7. ۷. بنابر آنچه گفته شد، می توان نتیجه گرفت یک معلم خوب:
  8. ۸. رابطه اش با دانش آموزان مثبت است.
  9. ۹. به احساسات دانش آموزان توجه می کند.
  10. ۱۰. نظم و کنترل کلاس را در اختیار دارد.
  11. ۱۱. محیط مطلوبی برای یادگیری پدید می آورد.
  12. ۱۲. از کار با دانش آموزان لذت می برد.
  13. ۱۳. دانش آموزان را به فعالیت های یادگیری می کشاند.
  14. ۱۴. خلاق و نوآور است.
  15. ۱۵. به آموزش مهارت خواندن تأکید دارد.
  16. ۱۶. دانش آموزان را به داشتن تصویر خوبی از خود هدایت می کند.
  17. ۱۷. به طور جدی در فعالیت های رشد حرفه ای خود شرکت می کند.
  18. ۱۸. انعطاف پذیر است و به موضوع درسی تسلط کافی دارد.
  19. ۱۹. ثابت قدم است و عادلانه رفتار می کند.[8]

پی نوشت ها:

[1]. کیت ا. اچسون و مردیت دامین گال؛ نظارت و راهنمایی تعلیماتی، ترجمه محمدرضا بهرنگی، تهران، کمال تربیت، 1380، چاپ دوم، ص 54.

[2]. پارسا، محمد؛ روان شناسی تربیتی، تهران، سخن، 1374، چاپ اول، ص 284.

[3]. همان، ص 285_ 290.

[4]. سرمد، غلامعلی؛ روش های تدریس و هنر معلمی، قم، اشراق، 1376، چاپ اول، ص 132 _ 134.

[5]. خنیفر، حسین؛ نگاهی دوباره به روش ها و فنون تدریس، قم، بوستان کتاب، 1382، چاپ دوم، ص 60.

[6]. کاربرد روان شناسی در آموزشگاه، ص 215 _ 217.

[7]. نگاهی دوباره به روش ها و فنون تدریس، ص 58.

[8]. نظارت و راهنمایی تعلیماتی، ص 55.

منبع: پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام

هوش خود را امتحان کنید


هوش خود را امتحان کنید

 

اول: شخصی به رفیق خود گفت که ثلث آنچه تو داری با تمام آنچه من دارم قیمت این اسب است. و ربع آنچه من دارم با تمام آنچه تو داری باز قیمت این اسب است. هر یک چه قدر دارند؟ و قیمت اسب چند است؟

 

 

دوم: کدام طائر است که اگر از اوّل آن چیزی کم کنی زیاده می شود و هر گاه از آخرش کم کنی کم می شود و اگر از اول کم کنی، یک پنجم آخر می شود، و اگر از آخر کم کنی اولی یک هفتم آن می شود و اگر از هر دو کم کنی یک دهم اول بیشتر از آخرش می شود و اگر هر دو ناقص را بر وسطش بیافزایی، یک دهم آخر شود.

 

 

سوم: کدام مرغ است که همیشه پایش در سر است و پیوسته پاهایش تر است و بیشترش در کمتر است و اولش نصف آخر است.

منبع
کتاب خزائن، اثر مرحوم ملا احمد نراقی، صفحات105 و 109

حیوانات، مأموران خدا


حیوانات، مأموران خدا

1. در ماجرای گاو بنی اسرائیل، تکّه ‏ای از بدن گاو، مقتول را زنده می‏کند و او قاتل خود را معرّفی می‏ کند. «انّ اللّه یأمر أن تذبحوا بقرة»[1]

2. عنکبوت، پیامبر را در غار حفظ می‏ کند. «الّا تنصروه فقد نصره اللّه»[2]

3. کلاغ، معلّم بشر می‏ شود. «فبعثه اللّه غرابا»[3]

4. هدهد، مأمور رساندن نامه سلیمان به بلقیس می‏ شود. «اذهب بکتابی هذا»[4]

5. ابابیل، مأمور سرکوبی فیل سواران می‏ شود. «و ارسل علیهم طیرا ابابیل»[5]

6. اژدها، وسیله‏ی حقّانیّت موسی می‏ شود. «هی ثعبان مبین»[6]

7. نهنگ، مأمور تنبیه یونس می‏ شود. «فالتقمه الحوت»[7]

8. موریانه وسیله‏ی کشف مرگ سلیمان می‏ شود. «تأکل منساته»[8]

9. سگ اصحاب کهف مأمور نگهبانی می‏ شود. «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید»[9]

10. چهار پرنده سبب اطمینان ابراهیم می‏ شود. «فخذ اربعة من الطیر»[10]

11. الاغ، سبب یقین عُزیر به معاد می‏ شود. «و انظر الی حمارک»[11]

12. شتر، گاو و گوسفند در حج، شعائر الهی می‏ شوند. «و البُدن جعلناها لکم من شعائر اللّه»[12]

13. حیوان، وسیله‏ی خداشناسی می‏ شود. «افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت»[13]

14. حیوان، وسیله‏ی آزمایش انسان می‏ شود. «تناله ایدیکم و رماحکم»[14]

15. حیوان، معجزه الهی می‏ شود. «هذه ناقة اللّه»[15]

16. حیوان، وسیله‏ی قهر الهی می‏ شود. «الجراد والقّمل و الضفادع»[16]

در قرآن چندین سوره به نام حیوانات است: بقرة، انعام، نحل، نمل، عنکبوت و فیل.



اثر حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

[1]. بقره، 63- 73

[2]. توبه، 40

[3]. مائده، 31

[4]. نمل، 28

[5]. فیل، 3

[6]. اعراف، 107

[7]. صافات، 142

[8]. سبأ، 14

[9]. کهف، 18

[10]. بقره، 260

[11]. بقره، 259

[12]. حج، 36

[13]. غاشیه، 17

[14]. مائده، 94

[15]. اعراف، 73

[16]. اعراف، 133

منبع

جادوی اعداد


جادوی اعداد

در بین اعداد از صفر تا 10 که اعداد اصلی به شمار می روند هر کدام دارای یک ویژگی خاص هستند، مثلاً عدد صفر اگر در پیش روی عدد قرار گیرد، رقم مورد نظر بالا می رود، و رقم 1 با آمدن صفر می شود 10 و اگر در پس اعداد قرار گیرد، ارزشی ندارد.

عدد 9 هم در بین اعداد از ویژگی دیگری برخوردار است که اگر در هر یک از اعداد صفر تا 9 ضرب شود، حاصل ضرب عددی خواهد بود که ارقام آن وقتی با هم جمع شود 9 خواهد شد.

به ترتیب زیر:

 

9    <=  9=1*9
9=1+8    <=  18=2*9
 9=2+7    <=   27=3*9
 9=3+6    <=   36=4*9
 9=4+5    <=   45=5*9
 9=5+4    <=   54=6*9
 9=6+3    <=   63=7*9
 9=7+2    <=   72=8*9
 9=8+1    <=   81=9*9
 9=9+0   <=  90=10*9

مکه مکرمه مرکز کره زمین است


مکه مکرمه مرکز کره زمین است

تحقیقات فلکی نشان می دهد که ارکان کعبه درست به سمت چهار جهت اصلی (شرق، غرب، شمال و جنوب) قرار گرفته است.

این تحقیقات تاکید دارد «حجرالاسود» به سمت شرق، «رکن یمانی» به سمت جنوب، «رکن شامی» به سمت شمال و «رکن عراقی» نیز به سمت غرب قرار گرفته است.

قرار گرفتن ارکان کعبه مشرفه از بدو خلقت در چهار جهت اصلی، نشان از یک معجزه بزرگ در زمینه معماری و جغرافیای این مکان بزرگ دارد.

همچنین تحقیقات نشان داده است که کعبه مشرفه دقیقاً در مرکز کره زمین قرار گرفته است. در سال 1977، جهان با کشف یک حقیقت علمی جدید مبنی بر اینکه مکه مکرمه مرکز خشکی های کره زمین می باشد، به شدت دچار شگفتی گشت. این کشف نتیجه تلاش و کاوش های مستمر چند ساله ای بود که با مطالعات زیاد و با استفاده از ابزارآلات جغرافیایی و رسم جدول و نقشه های جغرافیایی بدست آمد.

دانشمند مسلمان دکتر حسین کمال الدین داستان این کشف عجیب را چنین نقل می کند: بحث و کاوشم را شروع کردم و هدفم غیر از این بود و دنبال چیز دیگری بودم، هدفم ساختن وسیله ای بود تا به هر انسانی کمک کند تا جهت قبله را به او نشان دهد، زیرا من در مسافرت هایی که داشتم به این مشکل برخورد می کردم و این مشکل برای هر مسلمانی پیش می آید، به خصوص در شهرهایی که در آن مسجدی نیست که جهت قبله را به ما نشان دهد. به فکر افتادم تا نقشه جدیدی برای کره زمین رسم کنم و بر روی آن نقشه جهت های قبله را بدست آورم. اول مدارها و خط های شمالی و جنوبی، عمودی و افقی، سپس پنج قاره را کشیدم ناگهان چیز عجیبی به ذهنم خطور کرد و حیرت زده شدم و آن این بود که مکه مکرمه در وسط خشکی های جهان قرارگرفته است.

پرگاری برداشتم و نوک آن را بر روی مکه مکرمه نهادم و نوک دیگر بر روی آخرین نقطه خشکی در شرق و اندازه گرفتم و یک بار دیگر نوک آن را بر روی مکه مکرمه نهادم و نوک دیگر را بر روی آخرین نقطه خشکی در غرب و دیدم اندازه هر دو با هم برابر است. به این نتیجه رسیدم خشکی های جهان به طور مساوی اطراف مکه مکرمه تقسیم شده اند و فهمیدم که در این صورت مکه مکرمه مرکز خشکی های جهان است. نقشه ی جهان قدیم را بیرون آوردم، نقشه قبل از کشف قاره آمریکا و استرالیا و مطالعاتم را ادامه دادم، باز متوجه شدم که طبق نقشه قدیم هم مکه مکرمه مرکز خشکی های جهان است.

ذکر چهار نکته در این مورد ضروری است:

نکته اول: مکه مکرمه در مرکز جهان هستی قرار گرفته است به این معنی است که مکه مکرمه به منزله ی پایتختی برای کره زمین است؛ و هیچ شکی نیست که بهترین و قوی ترین پایتخت ها، پایتختی است که در وسط کشور و حکومت واقع شده باشد. زیرا در این صورت باعث سهولت ارتباط و رفت و آمد می گردد. در قرآن به این حقیقت علمی اشاره شده است آنجا که می فرماید:

«وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطا: بی گمان شما را ملت میانه رویی قرار دادیم.» (بقره/143)

اسلام دین میانه است در منهج و روش، میانه است، در منزلت و جایگاه میانه است، در مکان و موقعیت جغرافیایی هم همینطور.

 

نکته دوم: رحمت و عدل خداوندی اقتضا می کرده است که مکه ی مکرمه در وسط کره زمین قرار گیرد تا از یک طرف انتشار نور اسلام برای تمام جهان آسان باشد و از طرفی دیگر، این دین به طور مساوی و اندازه ی لازم در اختیار دیگران قرار گیرد.

 

نکته سوم: از آنجایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای تمام مردم فرستاده شده است. «وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا کافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیراً وَنَذِیراً وَلَکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ: ما تو را برای جملگی مردمان فرستاده ایم تا مژده رسان و بیم دهنده باشی ولیکن اکثر مردم بی خبرند.» (سبأ/28)

حکمت اقتضا می کرد که مکه مکرمه مهد رسالت جهانیان باشد و این که مبعث پیامبر در این نقطه از جهان قرار گرفته اعجاز خداوندی محسوب می گردد.

 

نکته چهارم: در قرآن کریم کلمه سراج فقط در وصف خورشید و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به کار رفته است. خداوند در وصف خورشید می فرماید: «و جعلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً و جعلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً: و ماه را در میان آسمان ها تابان و خورشید را چراغ کرده است.» (نوح/16)

و خداوند در وصف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «وَ دَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُّنِیراً: به عنوان دعوت کننده ای به سوی خدا طبق فرمان الله و به عنوان چراغ تابان» (الأحزاب/46)

 

با توجه به آنچه گذشت می فهمیم که چرا خداوند خورشید و پیامبر صلی الله علیه و آله را به سراج تشبیه کرده است. زیرا خورشید مرکز منظومه شمسی است، مکه مکرمه مرکز زمین. پس همان گونه که خورشید جهان را روشن می کند پیامبر صلی الله علیه و آله نیز زمین را با رسالتش روشن می سازد.

منبع

آیا می دانید چرا حجاج خلاف جهت عقربه های ساعت طواف می کنند؟


آیا می دانید چرا حجاج خلاف جهت عقربه های ساعت طواف می کنند؟

احکام و دستورهای اسلامی هر یک راز و رمزهایی دارد که دستیابی به آنها انسان را در اعتقادات دینی قوی تر و راسخ تر می سازد. بسیاری از این اسرار و معارف از زبان معصومین علیهم السلام در روایات و احادیث دینی نقل شده و برخی نیز به تدریج با گسترش علم و دانش بشری کشف گردیده است.

در این میان مناسک و اعمال حج یک مجموعه رمز آلود است که هر یک از فروع آن دارای اسرار نهفته ای است. یکی از احکام حج آن است که حاجی باید در هنگام طواف جانب چپ بدنش به سمت کعبه باشد. سمت چپ قرار دادنِ کعبه یکی از واجبات طواف است که ترک عمدی یا سهوی آن موجب باطل شدن طواف می شود.

عالمان علوم دینی و تجربی هر یک فلسفه و اسرار خاصی را برای آن برشمرده اند که ذیلا برخی از آنها را ملاحظه می کنید:

 

برخی گفته اند: علت این که کعبه باید در جانب چپ طواف کننده باشد آن است که این حالت ناظر به این حقیقت است که فرد می باید با توجه به معنا و حقیقت طواف، سمت چپ بدن خویش را که نماد اعتقاد و عملکرد اصحاب شمال(یسار) است، به طرف کعبه محصور و محدود کند و راه را بر بینش و روش باطل شیطان ببند.[1]

چرا که از برخی احادیث استفاده می شود که سمت چپ، نماد دشمنی و مخالفت با ولایت اهل بیت محسوب می شود. مانند این حدیث که که در ذیل آیه« هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ»(سوره بلد، آیه 19) بیان گردیده که می فرماید: «الْمَشْأَمَةُ أَعْدَاءُ آلِ مُحَمَّد: اصحاب شمال، دشمنان آل محمّد می باشند»(تفسیر القمی، ج 2، ص 423) و نیز روایت شده است که رسول خدا خطاب به نقض کنندگان عهد فرمودند:«أَخَذْتُمْ بَعْدِی ذَاتَ الشِّمَالِ وَ ارْتَدَدْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکمْ الْقَهْقَری: شما بعد از من به سمت چپ منحرف شده و با سیر قهقرایی، به بینش قبل از هدایت خود بازمی گردید.»(امالی، شیخ طوسی، ص 94)

 

برخی دیگر گفته اند: علت آن که سمت چپ باید به سمت کعبه باشد آن است که: طواف ملائکه در بیت المعمور به سمت چپ است. یا به این دلیل است که گردش اجزای تمام اشیا و اجرام آسمانی به سمت چپ است و یا این که جهت طواف به سمتی است که قلب انسان در آن سمت است؛ چون کعبه قلب زمین است.[2]

 

برخی محققان: با بررسی عوامل فیزیکی علل دیگری را در این باره طرح کرده اند از جمله این که دکتر حسین اردکانی، دکترای علم فیزیک و از شاگردان پروفسور حسابی می گوید: هر آنچه در شارع مقدس وجود دارد دارای مبنای علمی است به طوری که در اعمال حج آمده است که جهت حرکت برای طواف به سمت چپ و خلاف جهت عقربه های ساعت باشد یا اینکه اکثر مراجع تقلید می گویند که بهتر است در ناحیه در خانه خدا تا مقام ابراهیم طواف انجام شود.

تمام اینها از نظر علم فیزیک قابل اثبات است. در نیمکره شمالی که خانه خدا واقع شده است وقتی هر ذره یا جسمی خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخد، پنج نیرو به آن وارد می شود که جمع این نیروها و انرژی ها به سمت داخل است. در بحث طواف هم همین است، ذرات در اینجا انسان ها هستند و مجموع این نیروها نیز به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت می شود.

اگر در طواف، چرخش به سمت راست انجام می شد در علم فیزیک آمده است که گریز از مرکز رخ می داد و طبق قانون فیزیک ذرات که در اینجا انسان ها هستند به سمت بیرون پرتاب می شدند و نیروی آنها به سمت مرکز که همان خانه خداست هدایت نمی شد.

حالا اگر خانه خدا در نیمکره جنوبی واقع می شد حتماً در دین ما تأکید بر این می شد که باید در جهت عقربه های ساعت یعنی به سمت راست، طواف خانه خدا انجام شود.

درباره تأکید بر طواف بین در خانه خدا و مقام ابراهیم باید گفت هر جسم متحرکی که حرکت دورانی دارد اگر شعاع کم شود، سرعت آن به طور ناخودآگاه زیادتر می شود و تمایل و تمرکز آن به سمت داخل و مرکز بیشتر می شود به همین دلیل اکثر مراجع می گویند که در این فاصله طواف خانه خدا انجام شود چون با این تمرکز، صعود و عروج رخ می دهد.

پی نوشت:

[1] نمادها و رمزواره‏ های حج (نشانه ‏های الهی در سرزمین وحی)، مجتبی شریفی.

[2] چهار صد و شصت نکته نورانی درباره حج، رحمان یوسف پور.

منبع