1. چه چیزى سنگین تر از آسمان است؟
2. چه چیزى پهناتر از زمین است؟
3. چه چیزى غنى تر و پرمایه تر از دریا است؟
4. چه چیزى سوزانتر از آتش است؟
5. چه چیزى سردتر از زمهریر (هواى بسیار سرد) است؟
6. چه چیزى سخت تر از سنگ است؟
7. چه چیزى تلخ تر از زهر است؟
ترفندنوشتن اعداد کسری در Word
|
آنچه هستید شما را بهتر معرفی می کند تا آنچه می گویید. امرسون
حقیقت ،داروی تلخی است که ثمرات شیرین دارد. مهاتماگاند
آنچه هستی،باش. نیچه
کشنده تر از نیش مار،بچه حق نشناس است. شکسپیر
اگر ترسیدی،مگو و اگر گفتی،نترس. گوته
آنجا که حقیقت نباشد،همه چیز پست و زشت و مبتذل است. سقراط
حقیقت را دوست بدار،ولی اشتباه را عفو کن. ولتر
وقتی پول حرف می زند،حقیقت سکوت می کند. مثل روسی
حقیقت ،گرانبهاترین چیزی است که ما داریم . مارک تواین
قبول حقیقت از بیان حقیقت سخت تر است. آلفرد هیچکاک
حقیقت از برخورد عقاید ،حاصل و آشکار می شود. جان استوارت میل
ابتدا به control panel رفته و گزینه sound and audio devices
را انتخاب کنید/ سپس گزینه sound را انتخاب گزینه program events صداهای
پیشفرض ویندوز است که هنگام رخ دادن انواع اتفاقات در ویندوز شنیده می شوند
مثلا صدای خالی شدن سطل آشغال یا صدای بازوبسته شدن پنجره ها یا شروع یا
خروج از ویندوز شما می توانید صدای مورد علاقه خود را به جای صداهای پیشفرض
ویندوز قرار دهید برای انجام این کار از گزینه browse استفاده کنید و صدای
مورد علاقه خود را جایگزین کنید توسط یک headphone صدای خود را ضبط کنید و
به جای گزینه های پیشفرض قرار دهید وسپس آن را save نمایید.
حکایت خدا و گنجشک
روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد .گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن ، روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت!
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
" فرشتگان چشم به لب هایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
" با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست.
" گنجشک گفت:
" لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:
" ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. " گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: " و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی. " اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...
منبع : http://www.beytoote.com
از امروز که شنبه است من و تو خواهیم خواند...
ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻏﻢ ﺣﺴﺎبى ﻧﻴﺴﺖ...
ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻏﺼﻪ ﻛﺎﺭى ﻧﻴﺴﺖ...
ﺩﻟﻢ مى ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ امروز ،
ﺭﻫﺎ ﺳﺎﺯﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻭ ﺩلتنگى ﻭ ﺗﺸﻮﻳﺶ...
ﻣﻦ ﺍﺯ این ﺷﻨﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ!...
ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺭﻭﺣﻢ ،
ﻣﻬﺮﺑﺎنى ﻫﺎ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ...
ﻭ ﺍﺯ ﻳﻜﺸﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ، ﻗﺮﺍﺭى ﺗﺎﺯﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ...
ﺗﺒﺴﻢ ﻫﺪﻳﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ...
ﻭ ﺩﺳﺘﺎنی ﻛﻪ مى ﺑﺨﺸﻨﺪ...
ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ، ﻣﻦ ﻋﻬﺪ مى ﺑﻨﺪﻡ...
ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﻨﺪﻩ ﺍى ﺑﺎﺷﻢ ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻮﺭى ﻛﻪ مى ﺧﻮﺍﻫﺪ...
ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎنى ﻫﺪﻳﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ...
ﻭ مى ﺑﺨﺸﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ کسانى ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﺁﺯﺭﺩﻧﺪ...
ﻭ ﺩﺭ چهاﺭﺷﻨﺒﻪ ى ﺍﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ ى ﺯﻳﺒﺎ ﻛﻪ مىﺁﻳﺪ،
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﻳﺶ ﺷﻜﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ...
ﻭ ﺩﺭ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻴﺰى ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ،
و به یاد رفتگان خیراتى از حسرت بى دوست بودن را ،
نثار دوست خواهم کرد ...
و در جمعه ،
ﺑﺎ ﺭﺿﺎﻳﺖ ، ﺯﻧﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ....
ﺑﺎ ﺳﺨﺎﻭﺕ ، ،ﻣﻬﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ...
ﺑﺎ ﺳﻌﺎﺩﺕ ، ﺑﻬﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﺩ...
و هفته اینچنین بر تو ، و بر من ، ماه خواهد شد...
سال خواهد شد...
و این است روزگارى که طعمش شیرین چو شهد
و عیشش مدام و مانا خواهد شد...
بازدیدکنندگان گرامی
امیدوارم هفته و هفته های خوبی و سرشار از صحت ، طراوت و شادابی و موفقیت روزافزون پیش رو داشته باشید