نشدیم ها...


نشدیم ها...
بعضی
وقت ها از بس که اوضاع بر وفق مراد نیست، خودمان را با چیزهایی پیش پا افتاده
مقایسه می کنیم و ناراحتیم که چرا حداقل مثل آنها نشدیم. مثلا می گوییم قبض برق هم
نشدیم، چند نفر از ما بترسن ... نمونه هایی از این دست را بخوانید...
 
- ویرگول
هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه!

- قره
قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم!

- موبایل
هم نشدیم، روزی هزار بار نگامون کنی!

- پایان
هم نشدیم،ازمون دفاع کنن!

- آهنگ هم نشدیم، دو نفر بهمون گوش کنن!

- مانیتورهم نشدیم ازمون چشم برندارن!

- کلاه هم نشدیم حداقل باعث سرگرمی ملّت باشیم!

- ته دیگ هم نشدیم که واسطه رسیدن بهمون کلی صبر و سعی و تلاش کنن!

- خودکارهم نشدیم که علم و دانش به دست خودمون نوشته بشه!

- کیبوردهم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کله مون بکشن!

- صندلهم نشدیم چهار نفر بهمون تکیه کنن!

- مدیربانک هم نشدیم بریم کانادا خونه 2 میلیاردی بخریم هدیه بدیم به دخترمون!

- آبدارچی بانک هم نشدیم 1 میلیارد بزنیم به جیب!

- بزم نشدیم یه علفی چیزی به دهنمون شیرین بیاد!

- آفسایدکه خوبه یه خطای ساده هم نشدیم قدِ یه کارت زرد ازمون حساب ببرن... اه

- بیل گیتس هم نشدیم که 500 دلار در ثانیه درآمدمون باشه

- لواشکم نشدیم که یکی برامون ضعف کنه...

- فرزندآخرم نشدیم که هر چی خواستیم مامان بابامون برامون بخرن!
برو به ادامه مطلب

- فرزندآخر هم نشدیم که با داداش بزرگمون بریم بیرون دور بزنیم و حالشو ببریم!

- به استاد میگم استاد شما که 9 دادی حالا این یه نمره هم بده دیگهههههههههه، یه نگاه
عاقل اندر دیوانه کرد، دست گذاشته رو دوشم میگه برو درس بخون! استادم نشدیم شخصیت
کسی رو خرد کنیم!

- مامورراهنمایی رانندگی هم نشدیم موقع امتحان گرفتن از زنا کلی بخندیم!

- زمبه هم نشدیم حداقل سگارو نگرانمون باشه...

- تام و جری هم نشدیم زندگی مون سرتاسر هیجان باشه

- نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه

- نوزادم نشدیم یکی بغلمون کنه

- شریعتی هم نشدیم هر چی جملات قصاره نسبت بدن به ما

- ای کی یو سان هم نشدیم آب دهن بمالیم کف کلمون، همه چی حل شه!

- چاقو هم نشدیم تا حداقل اینجوری بتونیم تو دل کسی بریم

- قاصدک هم نشدیم، پیام رسان و سنگ صبور عشاق شیم

- عینک آفتابی هم نشدیم دنیا رو از دید بقیه ببینیم

- فلش مموری هم نشدیم حافظه مون زیاد باشه

- گوشواره هم نشدیم آویزون ملت شیم

- معادله هم نشدیم، کلی آدم دنبال این باشن که بفهمنمون و حداقل دو نفر درکمون کنن

- کتابم نشدیم حداقل دوست مهربان بشیم

- ماکسیمادر افغانستان حدود 6 میلیون تومانه، افغانی هم نشدیم بتونیم ماکسیما بخریم!

- مارک آنتونی هم نشدیم جنیفر لوپز رو طلاق بدیم

- ای خدا ... بامزی هم نشدیم بچه ها عکسمون رو بچسبونن روی کتاب و دفترشون

- مگس تسه تسه هم نشدیم ملت رو بخوابونیم

- توپ فوتبالم نشدیم 22 نفر به خاطرمون خودکشی کنن

- بوم نقاشی هم نشدیم یکی بیاد رومون 4 تا درخت و 2 تا دونه پرنده بکشه، قیمتی بشیم واسه
خریدن مون سر و دست بشکونن

- گلدونم نشدیم یکی یه گل بهمون بده

- کبری هم نشدیم تصمیم هامون رو تو کتاب ها بنویسن

- کوزت هم نشدیم آخرش خوشبخت شیم

- مهران رجبی هم نشدیم همه به خاطر دماغمون بشناسنمون


- دریاچه ارومیه هم نشدیم دورمون حلقه انسانی تشکیل بدن

قرار نبوده ....


قرار نبوده
تا نم باران زد، دست پاچه
شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم.
قرارنبوده
این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آواز‌های
مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...
هر چه فکر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده
ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود
بهتری هستیم، این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده
همه از دم درس خوانده

بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، بعید می دانم راه تعالی
بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود. باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی
کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی
به پیامبری مبعوث شود. یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به
حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.
قرار نبوده
 این ‌همه در محاصره سیمان

و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا،
 قرار نبوده
این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی

زمین وجود داشته باشد، بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده آدم های
ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...
تا به حال بیل زده‌اید؟ باغچه هرس
کرده‌اید؟ آلبالو و انار چیده‌اید؟ کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست. این چشم ها برای نور مهتاب یا نور
ستارگان کویر،‌ برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید،
اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی
مانیتورها آفریده نشده‌اند.
قرار نبوده
خروس ها دیگر به هیچ کار

نیایند و ساعت های دیجیتال به ‌جایشان صبح خوانی کنند. آواز جیرجیرک های شب نشین
حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌
لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.
من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن،
جز بر طرف کردن غم نان، بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه‌زنده بودن مان.
قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و
دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.
قرار نبوده
این طور از آسمان دور

باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.
قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره
بگیریم و جنگ کنیم. قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم
بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.
قرار نبوده
من از اینجا و شما از

آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...
چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم، اما
همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان
را آشفته‌ و سردرگم کرده...
آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم، از
هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا
ارسالی از دوست


خاصیت مداد....


خاصیت مداد....
درمداد پنج خاصیت است که اگر
به دستشان بیاوری
تا آخر عمرت با آرامش زندگی میکنی

اول
میتواند کارهای بزرگ انجام
دهد
اما
دستی وجود دارد که حرکت آن را هدایت میکند
اسم
این دست خداست
در
مورد تو، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد …

دوم گاهی
کند میشود
و باید رنج بکشد تا نوکش
تیزتر شود
پس بدان که باید رنجهایی
را تحمل کنی چرا که این رنج باعث میشود انسان بهتری شوی …

سوم
همیشه به پاک کن اجازه
میدهد تا پاکش کند
بدان که تصحیح خطا، کار
بدی نیست
در
واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری
مهم
است

چهارم
ذغال
داخلیش از پوسته چوبی اش با ارزش تر است
پس
همیشه مراقبت درونت باش

پنجم
همیشه
اثری از خود به جا میگذارد
بدان
هر کار در زندگی ات میکنی، ردی به جا میگذارد
سعی
کن نسبت به هر کاری میکنی هوشیار باشی و بدانی
چه میکنی


بچه که بودیم.......

                                                             بچه که بودیم.......

دنیا رو ببین !
بچه بودیم بارون همیشه از آسمون می اومد؛
حالا بارون از چشمامون میاد!

بچه بودیم همه چشم های خیسمون رو می دیدند؛
بزرگ شدیم هیچ کس نمی بینه

بچه بودیم توی جمع گریه می کردیم؛
بزرگ شدیم توی خلوت

بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست؛
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه

بچه بودیم آرزومون بزرگ شدن بود؛
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم

بچه بودیم همه رو به اندازه 10 تا دوست داشتیم؛
بزرگ که شدیم بعضی ها رو اصلا دوست نداریم، بعضی ها رو کم و بعضی ها رو بی نهایت.

بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم، همه یکسان بودند؛
بزرگ که شدیم قضاوت های درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه.

کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگی 10 تا دوست داشتیم.
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا می کردیم یک ساعت بعد یادمون می رفت؛
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سال ها یادمون میمونه و آشتی نمی کنیم

بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم؛
بزرگ که شدیم حتی 100 تا کلاف نخ هم سرگرممون نمی کنه

بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن یک چیز کوچیک بود؛
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزهاست

بچه بودیم درد دلها رو به ناله ای می گفتیم همه می فهمیدند؛
بزرگ شدیم درد دل رو به صد زبان می گیم... هیچ کس نمی فهمه

بچه که بودیم تو بازی هامون همه اش ادای بزرگترها رو در می آوردیم؛
بزرگ که شدیم همه اش تو خیالمون بر می گردیم به بچگی

بچه که بودیم بچه بودیم؛

بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچهه هم نیستیم !
ای کاش بزرگیمون هم با همون صفت های خوب و پاک بچگی ادامه می یافت ...




علم بهتر است یا ثروت؟ ،پاسخ حضرت علی



 




 


پاسخ حضرت علی به سوال: علم بهتر است یا ثروت؟
مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:

- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) پاسخ می دهد؛
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:

- اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.

در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.

نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند.

یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.

همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.

در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟

امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.

در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که… نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.
نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند.

در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟

نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.

سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.
منبع: کشکول بحرانی، ج
۱، ص۲۷. به نقل از امام علی‌بن‌ابی‌طالب، ص۱۴۲.

 

چگونه می توانید اعتماد به نفس پیدا کنید؟


 

چگونه می توانید اعتماد به نفس پیدا کنید؟


 کار و نگرش

 1- برای زندگی کردن تلاش کنید.

 2- به کاروتلاش خود با دید مثبت نگاه کنید.

 ۳- حاصل دسترنج خود را بخوبی مصرف نمایید.

4- به هنگام کار از فعالیتهای خود لذت ببرید.

 کمک

1-   اهداف خود را طبقه بندی نمایید.

2-   اهدافی که زودتر قابل دسترسی هستند در اولویت قرار دهید.

3-   اهداف غیر واقعی را از زندگی خود خارج کنید.

4-   تلاش برای اهداف اصلی بنمایید.

تلاش

1-   مهارتهای مورد نیاز را فهرست بندی بنمایید.

2-   تلاش نمایید مهارت جدید را به مهارت قبلی افزایش دهید.

3-   مهارتهای کسب شده را تکرارو بکار ببرید.

4-   مهارتهایی که برایتان ایجاد خستگی می کند دنبال نکنید.

قدردانی

1-   به انچه بدست می اورید هر چند کوچک باشد افتخار نمایید.

2-   به یاد داشته باشید فعالیتهای مثبت کوچک سبب افتخارات بزرگتر می شود.

3-   مطمئن باشید انچه انجام می دهید حاصل فکر شما می باشد.

4-   قدردانی و سپاسگزاری از کارهای انجام شده موجب رضای خداست.

   افتخار

1-   خود را همانطور که هستید بپذیرید.

2-   خود را با دیگران مقایسه نکنید.

3-   فکر کنید هر چه نیاز دارید در درون شما نهفته است.

4-   تلاش نمایید ذهن نهفته خود را بیدار نمایید.

5-    به حاصل کار و شخصیت خود افتخار نمایید.

                                          



پیامهای فلسفی-مشاوره ای و جملات زیبا

 

 


 

پیامهای فلسفی-مشاوره ای و جملات زیبا

سعی نکن متفاوت باشی..فقط خوب باش..خوب بودن به اندازه کافی

متفاوت هست...


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنروزکه سقف خانه هاچوبی بود!

گفتارو عمل درهمه جا خوبی بود!

امروزبنای خانه ها سنگ شده!

دلهاهمه با بنا هماهنگ شده!.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آدمی به خودی خود نمی افتد...اگر بیفتد از همان سمتی می افتد که به خدا تکیه

نکرده است...


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همیشه آغاز راه دشوار است ،
عقاب در آغاز پر کشیدن ،پر میریزد
ولی در اوج حتی از بال زدن هم بی نیاز است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند:

"مگه کوری؟


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست، مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بی دلیل نیست که روی حرفمان نمی مانیم؛ما روی زمینی زندگی می کنیم که

هر روز خودش را دور می زند!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


افسوس...آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی می کنیم آن زمان که دوستمان

دارند لجبازی می کنیم و بعد برای آنچه از دست رفته آه میکشیم . .


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سعدی کجایی ؟ بنی آدم ابزار یکدیگرند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من اناری را میکنم دانه و به دل می گویم کاش این مردم دانه های دلشان پیدا

بود!! "


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
راه که می روم
مدام بر می گردم
پشت سرم را نگاه می کنم
دیوانه نیستم
خنجر از پشت خورده ام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ما آدم‌ها موجودات عجیبی‌ هستیم وقتی‌ میگوییم تنهایم بگذار
یعنی‌ ، بیش از همیشه به وجودت احتیاج دارم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دنیای ما پر از دست هائی است که خسته نمی شوند از نگه داشتن نقابها

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی

یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن..

. پابلو نرودا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چه تند می تپد قلب این باران
انگار ستاره ای از اسمان غلتیده
شاید تبر کمر بر قتل عاطفه ای بسته
چه تند می تپد قلب این باران امشب
مبادا شب ((امید))خود را از دست دهد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت شمار ؛ شاید فردا احساسی

باشد اما عزیزی نباشد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بغض، بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست... اگر بشکند دیگر اعتراض

نیست التماس است!


" دکتر علی شریعتی "

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گــاه در زنـدگـی ، موقعیت هایی پــیش مــی آیــد کــه انسان بـایـد تــاوان

دعـاهــای مــستجاب شده خــود را بپــردازد ... !


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق همزمان که قلب آدمی را پرمی کند، مغز او را خالی می کند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگـر حـق با شماســت خشمگیـن شدن نیازی نیست ،

و اگــر حــق با شما نیست .. هیـچ حقی برای عصبانی بـودن ندارید!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ﮔﯿﺮﻡ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺍﺳﺖ ، ﺗﻮ ﺷﻤﻊ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻦ

ﺗﻮ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺰﺍﺭﺷﮕﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺑﺎﺷﯽ

ﺷﻤﻊ ﺑﺎﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﻮﺭﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ

ﺍﯾﻦ همه ی ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور، و زندگی کردن حرکتی

عمودی است از زمین تا آسمان!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پیــری آن نیســت که از سر بزند موی سپــید

هــــــر جوانی که به دل عشـــق ندارد پیــر است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بی درد و بی غم است چیدن رسیده را

خامیم و درد ما از کال چیدن است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ایمان یک باره نیست

باید ایمان رو زندگی کرد تا به وقتش نجاتت بده..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هر که مهلتش به سر امده مهلتی می طلبد و به هر که مهلتی داده می شود

در انجام کار امروز و فردا می کند

زمان دریاب

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هر افتادنی همان برخاستن است. آن کس که به این حقیقت ایمان دارد به

راستی خردمند است


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوریم

امروز، دیروز نیست

و فردا امروز نمی‌شود ..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آدمهای بزرگ،کسانی نیستند که شکست نخورده‌اند؛

کسانی هستند که بعد از شکست،پیروز شده‌اند...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گر قلوه سنگ های ته جوی نبود ، ترنّم زیبای آب را چگونه می شنیدیم و اگر

سختیها ی زندگی نبود ، چگونه خوبیهای آنرا حس می کردیم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یادمان باشد عاشق کور است اما احمق نیست...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در یک رابطه دو نفره وقتی دو نفر هیچ مشکلی با هم ندارند؛

حتما یکی از آنها تمام حرفای دلش را نمی گوید

شکسپیر